انسان خودباور مثبت می اندیشد، به قدرت خداوند، عقل و توان خود اعتماد دارد. سستی و تنبلی و امروز و فردا کردن در کارش نیست، پیوسته در حال ارزیابی و سپس عمل است. گویی تصویری شفاف و روشن از آینده در پیش چشم خود دارد و آن را به حال تبدیل کرده است و مهم تر آنکه سد محکمی در مقابل امواج منفی نه، نمی شود و نمی توان ... و پاسخ مستدلی برای اگرها و مگرها دارد. از موفقیت ها و شکست های خود و دیگران درس ها گرفته، هرگز توقف در کارش نیست، با سرعت و دقت جلو می رود، اگر هم جایی لغزید زود خود را جمع کرده به پا می خیزد و دوباره حرکت آغاز می کند.
چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع. سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید، از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناکامی و ناراحتی ما شود.
مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم.کلمات نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کند. پس بايد کلمات را در جهت مثبت و زیبا کردن افکار و احساس به کار برد.
داشتن اعتقادات مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و بهبود کیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شود. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم.»
يكي از راه هاي مقابله با فشارهاي رواني، افزايش باورهاي مثبت وباورهاي مذهبي است. مزلو معتقد است وقتي احساس احترام دروني كنيم ويا نسبت به مواردي، احساس مثبت وشناخت داشته باشيم احساس خوب مي كنيم و هرگاه نسبت به خود فاقد احترام باشيم، در مقابله با زندگي احساس حقارت، ناتواني و منفي خواهيم كرد و براي رسيدن به احساس مثبت به خود بايد خويش را خوب بشناسيم ونقاط ضعفمان را به روشني ودقت تشخيص دهيم(مظاهري، 1385).
وقتي روانشناسان ميگويند افکار مثبت و منفي تاثيرات مثبت و منفي روي زندگي ميگذارند، شايد خيليها باور نکنند اما اين حقيقت دارد. بخشي از رفتارهاي انساني، ناشي از افکار ما است. وقتي ميگويند افکار تعيين کننده سبک زندگي، احساس، وضعيت جسمي، روحيات و... است، منظور اين است که انسان با افکار مثبت يا منفي وارد عمل ميشود و به دنبال آن طبق گفتههاي دکتر پرويز رزاقي، روانشناس و مدرس دانشگاه، بايد منتظر يکي از اتفاقات زير باشند: «در نگرش منفي قدرت برداشت فرد از رفتار خوب و افکار خوب به حداقل ميرسد يعني اگر فردي با ويژگيهاي خوب در مسيرمان قرار بگيرد ذهن ما به علت افکار منفي قدرت دريافت رفتارها و شخصيتهاي خوب ديگران را ندارد. حتي ميتواند خيرخواهي ديگران را به عنوان يک تنبيه تلقي کند. اين در حالي است که در فردي با نگاه مثبت، رفتارهاي خوب ديگران، بهتر نيز مشاهده ميشود.»( بهرامی، 1389 )
بيان مسأله
حضرت علی علیه السلام می فرماید: «إِیَّاکَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا وَ التَّسَاقُطَ فِیهَا عِنْدَ زَمَانِهَا؛ بپرهیز از شتاب کردن در کارها پیش از فرا رسیدن زمان آنها و کوتاهی کردن در آنها وقتی زمانشان فرا برسد.»
آدمی پیوسته در پی تأمین سعادت خویش است و برای رسیدن به آن، به هر تلاشی دست می زند. به تعبیر دیگر، رسیدن به کمال و موفقیت، مطلوب ذاتی و هدف اصلی انسان است. ( فجری، بی تا ) باورها واعتقادات درست و مثبت، باعث می شوند تا کمال و موفقیت زودتر و بهتر کسب گردیده و با ملاکهایی مناسب راهی برای فرار از رنجها پیدا کرده و از زندگی کسب لذت نماییم و در واقع وقتی به درستی مطلبی عقیده پیدا می کنیم، دیگر لزومی ندارد تا در هر موردکار را از ابتدا شروع کرده ودرستی یا نادرستی چیزی را محک بزنیم.درک این مهم نیز به اندازه درک تاثیرگذاری باورها سودمند و قابل تامل است.
یکی از راههای موثر بهبود زندگی این است که؛ عقاید مثبت وسازنده را شناخته و آنها را تقویت کنیم و از آنها در جهت عملی ساختن رویای خود استفاده کنیم. اما نکته اینجاست که چگونه می توان عقاید مثبت وسازنده را شناسایی کرد؟جواب دادن به این سوال کارآسانی نیست.ولی به نظر می رسد ازنگاه برخی روانشناسان باید اندیشه ها وباورهای ناب را در مردابی از عقاید باطل جستجو کرد.رسیدن به این دیدگاه زمانی میسر می شود که در يافته اندیشمندانی بزرگ کمرهمت بسته اند و چه مواردي مثبت و باوري الهي ايجاد نموده اند و در نظریه های خودپرده از عقایدی مخرب وغیرعقلانی برداشته وبه تحلیل وبررسی این عقاید می پردازد( اسكندريان، 1387 ). با توجه به اين كه میزان موفقیت ما بستگی به میزان تمایل مان به دور ریختن باورهای غلط مان دارد. اگر بیماری، شکست، یا فقدان چیزهای مورد نیازمان را حس می کنیم، این به دلیل محدودیتهایی است که ذهن ما دچارشان است. مساله درد آور این جاست که با این که می دانیم در برخی زمینه ها زندگی مان موفقیت آمیز نیست با این حال باز هم از تغییر هراسانیم. خودمان را در چهار دیواری آرامش مان زندانی کرده ایم و برایمان مهم نیست که این چهار دیواری تا چه حد مخرب باشد؛ در حالی که تنها راه خروج از این چهار دیواری و آزاد شدن از مسایل و محدودیتهایمان، نا آرام بودن است. به عبارت دیگر، تجربه کردن آزادی و رهایی نسبت مستقیم با میزان حقیقتی دارد که حاضریم بپذیریم بدون اینکه از آن فرار کنیم. تفکر درست که ریشه در حقیقت - و نه توهم - دارد، مبنایی است که استحکام هر نوع تفکر دیگر را تعیین می کند. تفکر منفی و تفکر مثبت هر دو از صافی باورهای ما عبور می کنند ولی تفکر صحیح از آگاهی به حقیقت یا واقعیت مربوط به هر وضعیت شکل می گیرد.
واقعیت آن است که میزان موفقیت ما بستگی به میزان تمایل مان به دور ریختن باورهای غلط مان دارد. اگر بیماری، شکست، یا فقدان چیزهای مورد نیازمان را حس می کنیم، این به دلیل محدودیتهایی است که ذهن ما دچارشان است. مسئاله درد آور این جاست که با این که می دانیم در برخی زمینه ها زندگی مان موفقیت آمیز نیست با این حال باز هم از تغییر هراسانیم. خودمان را در چهار دیواری آرامش۱ مان زندانی کرده ایم و برای مان مهم نیست که این چهار دیواری تا چه حد مخرب باشد؛ در حالی که تنها راه خروج از این چهار دیواری و آزاد شدن از مسایل و محدودیتهایمان، نا آرام بودن است. به عبارت دیگر، تجربه کردن آزادی و رهایی نسبت مستقیم با میزان حقیقتی دارد که حاضریم بپذیریم بدون اینکه از آن فرار کنیم.
باید دیگر خودمان را گول نزنیم، دیگران را مقصر ندانیم و دیگر از تصمیماتی که نتایج شان برای مان قابل قبول نیست دوری نکنیم بلکه با این حقیقت روبرو شویم که ممکن است حامل باورهای غیر سودمند- که علت اصلی وقایع زندگی ما هستند - بوده باشیم. این کار به معنای حرکت از تفکر منفی به تفکر مثبت نیست بلکه به منزله حرکت به سمت "تفکر درست" است. تفکر درست یعنی حرکت به سمت دانستن حقیقت مطلق در باره اینکه ما که هستیم و رابطه مان با زندگی چیست.
تفکر درست که ریشه در حقیقت -و نه وهم- دارد، مبنایی است که استحکام هر نوع تفکر دیگر را تعیین می کند. تفکر منفی و تفکر مثبت هر دو از صافی باورهای ما عبور می کنند ولی تفکر صحیح از آگاهی به حقیقت یا واقعیت مربوط به هر وضعیت شکل می گیرد.
آگاهی بر حقیقت، آزادی به همراه می آورد. ( به نقل از ماهنامه دلتای مثبت، 1388 )
اهميت و ضرورت بحث
عزت نفس، اعتماد به نفس، مثبت اندیشی، واقع بینی و... نعمتهای بزرگی است که انسان زمانی به ارزش آنها پی می برد که یا درباره آن تفکر کند و یا زندگی افرادی را که از این نعمت محروم اند، به نظاره بنشیند. بسیار دیده شده است که افرادی با حداکثر ثروت و امکانات، به خاطر نداشتن عزت نفس یا مثبت اندیشی، هیچ گونه آسایش روحی نداشته و گاه در جامعه خوار و ذلیل بوده اند و در مقابل، افرادی با کم ترین امکانات، آبرومندانه و سعادتمند زندگی خوشی را گذرانده اند. ( فجری، بی تا )
باورهاي مثبت، مي توانند مبدأ پيشرفت و ترقي افراد و به خصوص كساني باشند كه به دنبال پيشرفت بيشتر (دانشجويان ) مي گردند. در راستای شناخت اهمیت ونقش باورها واعتقادات آدمی در زندگی درک سه مسئله الزامی است:
- اولا اغلب ما عقاید خودرا آگاهانه انتخاب نمی کنیم .
- ثانیا عقاید ما بیشتر بر پایه تعبیر وتفسیرهای غلط گذشته است.
- و ثالثا پس از آنکه عقیده ای را پذیرفتیم، آن را وحی منزل می پنداریم و فراموش می کنیم که آن عقیده فقط یک نقطه نظر است ( اسكندريان، 1387).
درک این سه مسئله نه تنها توجه ما را به غفلتهای چندساله خویش دراین باب جلب می کند، بلکه تکاپویی در ما پدید می آورد تا با شناخت عقاید مخرب گامی درجهت آگاهی از اعتقادات نیروبخش برداشته وخودرا به سلاح اندیشه های صحیح مجهز کنیم. واقعیت دیگری که در باب عقاید و باورهای آدمی همواره مورد کم توجهی افراد قرار می گیرد، تاثیرگذاری این مقوله مهم شاید شناخت اهمیت ونقش عقایدی موسوم به عقاید کلی ما را در درک این حقیقت یاری نماید. دامنه تاثیرگذاری عقاید کلی برخلاف برخی از عقاید که فقط یک جنبه از زندگی فرد را تحت الشعاع خود قرار می دهد، بسیار گسترده بوده وممکن است به جنبه های گوناگونی از زندگی فرد نیز کشیده شود. قواعد مبتنی بر تعمیمهایی هستند که در زمانهای دور وتحت شرایط فوق العاده پیدا شده اند. ممکن است آنها را به کلی فراموش کرده باشیم اما امروزه به طور ناخوداگاه براساس همان تعمیمها تصمیم بگیریم. اين تصميم ها و شناخت جز با داشتن باور مثبت امكان پذير نخواهد بود و لازمه رسيدن به كل و عقايد كل، احساس مثبت داشتن و خوب نگريستن به افراد و موارد ديگر مي باشد. ( همان منبع )
اهداف بحث
هدف كلي
تحقیق حاضر دارای دو دسته اهداف است که یک دسته را اهداف کلی و اساسی در بر می گیرد و دسته دیگر در واقع زیر مجموعه ای از اهداف کلی است:
باور مثبت و نقش آن در زندگی، به عنوان هدف اساسي و كلي تحقيق مي باشد.
اهداف جزئي
- آشنايي با راه هاي دست يابي به باورهاي مثبت در زندگي.
- بررسي نقش باورهاي مثبت بر پيشرفت زندگانی.
- آشنايي با راه هاي دست يابي به باورهاي مثبت و اصولي در زندگي.
- بررسي راه هاي توسعه باورهاي مثبت در زندگي.
فرضیه های تحقیق
1- چنین به نظر می رسد که داشتن باور مثبت در روشن سازی راه و روش اثر زیادی دارد.
2- چنین به نظر می رسد که داشتن باور مثبت، سردرگمی زندگانی را کاهش می دهد.
3- چنین به نظر می رسد که با داشتن باور مثبت، درست اندیشی به نزدیکان هم سرایت می کند.
4- چنین به نظر می رسد که داشتن باور مثبت، افزایش کسب لذت در افراد بیشتر می شود
سوالات پژوهش
1- آیا باورهای مثبت می توانند در پیشرفت بهتر زندگی اثرگذار باشند؟
2- آیا باورهای مثبت می توانند در فهم بهتر زندگی اثر گذار باشند؟
3- آیا باورهای مثبت می توانند به سایر افراد خانواده هم سرایت نماید؟
4- آیا باورهای مثبت باعث کسب موفقیت می شود؟
تعداد صفحات :35
فرمت فایل :Word
:: برچسبها:
خود باوری ,
اعتماد به نفس ,
پایان نامه ,
علوم تربیتی ,
پایان نامه علوم تربیتی ,
روانشناسی ,
پایان نامه روانشناسی ,
پایان نامه با فرمت وورد ,
پایان نامه در مورد اعتماد به نفس ,
پایان نامه در مورد رشته علوم تربیتی ,
پایان نامه رشته روانشناسی ,
پایان نامه خود باوری ,
دانلود پایان نامه کامل در مورد خود باوری و اعتماد به نفش ,
اعتماد به نفس و نقس ان در زندگی ,
خود باوری فردی ,
خود باوری و پیشرفت فردی ,
روان و دورن ,
روح و روان ,
پروژه روانشناسی ,
پروژه علوم تربیتی ,
:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0